کد مطلب:163119 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:294

نقد نظریه
قدرت قاهره ی بنی امیه، با شكست بی گانه بود و هیچ قدرتی نمی توانست با آن رویارویی كند. این مطلبی است كه اثبات آن تأثیر تمام در توفیق نظریه ی دفاع دارد.

درباره ی نظریه ی دفاع باید دو نكته ی دیگر افزود:

الف) بعضی به غلط گفته اند كه امام حسین علیه السلام راهی جز پافشاری و تسلیم نشدن پیش روی نداشت و به عبارت پافشاری آن حضرت از سر اجبار بود. یعنی چون می دانستند كه در هر حال، چه تسلیم شوند و چه بر رأی منفی خود اصرار كنند، سرانجامی جز شهادت ندارند، از این رو بالاجبار پافشاری را برگزیدند، نه از روی انتخاب و برای تأمین مصالح اسلامی، چنان كه در مبانی یاد شده، تسلیم ناپذیری و پا فشاری بر رأی منفی به انگیزه ی حفظ مصالح اسلام دانسته شد.

ولی چنان كه گفته شد، پافشاری امام حسین علیه السلام در پاسخ منفی به خواست حاكمیت اموی، ناشی از عنایت به تأمین اسلام و امت اسلامی و به پشتوانه ی آزادگی ذاتی ایشان بوده است و از سر انتخاب صورت گرفت، نه اجبار. و تنها همین توضیح با شأن عظیم آن حضرت،


تناسب دارد. [1] .

پس امام حسین علیه السلام از سر انتخاب پافشاری در برابر خواسته های بنی امیه را برگزیدند و به تدابیر دفاعی روی آوردند.

ب) «تقیه» كه در اعتقادات شیعی جایگاهی استوار دارد، برای حفظ اسلام است نه مسلمان. حال اگر اسلام در خطر بود، مسلمان باید خطر آن را به جان بخرد و بقای مكتب را بر زندگی خود، ترجیح دهد. [2] .

از این رو، دیگر مجالی برای این سخن باقی نمی ماند كه تقیه


می توانست امام علیه السلام را از خطر تعرضات دشمن مصون نگاه دارد و كار به تدابیر دفاعی نكشد.

پذیرش حاكمیت اموی ولو به صورت تقیه هیچ به مصلحت اسلام و مسلمانان نبود، بلكه سبب می شد كه آن حاكمیت بدون مواجهه با هیچ اعتراضی و حتی با كسب مشروعیت از رأی كسانی چون امام علیه السلام به راه خود ادامه دهد و روزبه روز اسلام را به نابودی نزدیك تر كند.

در این موارد دیگر تقیه مشروع نیست.



[1] رك به بررسي تاريخ عاشورا، سخنراني هاي دكتر محمد ابراهيم آيتي، ص 89.

علاوه آن كه، بي ترديد به امام عليه السلام مصونيت و امنيت مي بخشيد، زيرا آزار و يا كشتن شخصي چون ابي عبدالله عليه السلام نه تنها هيچ مصلحتي را براي خلافت اموي تأمين نمي كرد، بلكه مشكلات و مسائل سياسي و نظامي ديگري را نيز براي آن پديد مي آورد.

پس اين گونه نبود كه چه با تسليم و پذيرش و چه بدون آن، سرانجامي جز شهادت براي امام حسين عليه السلام نبود، بلكه مي توانستند با پذيرش حاكميت اموي امنيت خود را تأمين كنند.

حال كه ديده مي شود حاكميت اموي را نمي پذيرد و به خاطر فراهم نبودن قوا براي مبارزه به تدابير دفاعي روي مي آورد، معلوم مي شود به دليل انتخاب و براي حفظ مصالح اسلام بوده است.

[2] براي كسب توضيح بيشتر، مطالعه ي كتاب زير سودمند است:

«الفوائد الفقهيه» ناصر مكارم شيرازي، ج 3، ص 41.